بسم الله الرحمن الرحیم
«...حسین دیگر هیچ نداشت که فدا کند، جز جان که میان او و ادای امانت ازلی فاصله بود... »
خزانه دارِ «جان»، «خون» است...
و چون مرد عظیم و ولیِ پر ابهت خدا، در گستره ی ارض، غریب شد،
و چون ندای استمداد او، عالم را پر کرد و زمین و زمان، به لرزه افتاد اما دل های جاهل، هرگز،
و چون آن واسطه ی فیض الهی به زمین افتاد،
این گنج عظیم را خزانه دار، آزاد کرد
و خدا، خود، صدایش زد که ای نفس اطمینان یافته ی محبوب من... به بزم عشـاق در آی.......
و از آن روز، زمین ، تنگ شد بر ما.....
بین ما و این حرارت قلب، حسین، حائل است...
و قلب از او گرم می شود...
ما به راه تو درآمدیم یا حسین...
تا به یاری پیر و سیدمان، خامنه ایِ عزیز بشتابیم...
به یاری اویی که تمام قد به یاری آخرین باقی مانده ی خدا بر زمین، فرزند غریبت برخاسته است...
به ما یاد داده اید به غریبان دعا کنیم...
به همه ی آنان که از خانه و کاشانه دورند...
به ما یاد داده اید با لب روزه نزد پروردگار عظیم عالم، سفارش کنیم شان...
من هیچ غریبی در عالم، جز حبیب مان، موعودمان نمی شناسم....
اللهم رُدَّ کُلَّ غریب..... غ ر ی ب....
باز گردان او را به ما.....؛
تنها لیلای دور افتاده از وطن.... یا بقیة الله ِ غریب ِ ما....